راه حلهای کلیشهای که مجبورم به آنها عمل کنم
9 اردیبهشت امروز مشغول مطالعهی کتاب “داستان نویسی به مثابه شغل” از هاروکی موراکامی بودم.یکی از حرفاش که الان یادم میاد این بود که میگفت:
از تایپِ دهانگشتی که حرف میزنم، از چه حرف میزنم؟
عنوان این متن را از کتابِ «از دو که حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» نوشتهی هاروکی موراکامی گرفتهام. موراکامی در این کتاب، دویدن را
زندگی حقیقی در داستان جریان دارد
از امروز تصمیم گرفتم نوشته هایم را اینجا به اشتراک بگذارم. نوشته هایی که بیشتر تمرین آزاد نویسی هستند و موضوعی را از قبل تعیین
روزنامه باطله به جای گوشت
حرارت خورشیدِ تابستان در وسط روز، کوچه و خیابانِ محله را خلوت کرده بود. مادر مقداری از روزنامههایی که پدرم طی چند روز گذشته خوانده
کارِ دست و ترسِ چشم
احساس میکنم توانِ شروعِ نوشتن ندارم. نوشتنِ متنی که قصد انتشارِ آن را دارم. دلیل این ناتوانی چیست؟ فکر کنم فاصلهی بینِ نوشتههایم. انگار هرچه
نسخهی منحصر به فرد
انگار دارم کمی از مسیر منحرف میشوم. زیرا از نگاه مخاطب نوشتههایم را قضاوت میکنم. و به آن جهت میدهم. در این صورت، آن متنِ
جدیدترین مطالب من:
عضویت در خبرنامه
بخشهای سایت من:
- آثار چاپ شده (1)
- آزاد نویسی (5)
- بلاگ (7)
- داستان (1)
- داستانک (3)
- مقاله (1)
- ناداستان (14)
- نقد کتاب (1)
- نوشتههای من (27)
آخرین نظرات: